جدول جو
جدول جو

معنی هاله هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

هاله هاکردن
کج و معوج و نامتعادل شدن بار بر روی چهارپا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فهماندن، آگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پدیدار شدن زخم، نمایان شدن کوفتگی بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ازدیاد، افزایش بارآوری زراعت
فرهنگ گویش مازندرانی
تنومند شدن، بوته بستن، تکثیر بوته ای مانند: سیر
فرهنگ گویش مازندرانی
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تیز کردن داس، شکستن لبه ی تیز تبر و داس براثر برخورد به
فرهنگ گویش مازندرانی
اشتیاق زیاد برای دیدار کسی داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تلف کردن اموال و نفوس
فرهنگ گویش مازندرانی
ریز کردن، خرد کردن، نارسا ادا کردن کلام، خرد کردن، ریز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گلوله کردن، لفظی که در مقام تعرض به نوع غذا خوردن کسی گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
فهماندن، حالی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چاره چویی کردن، ارائه ی راه کار
فرهنگ گویش مازندرانی
نفله کردن، غارت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تاول زدن، جمع شدن آب یا چرک، کینه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از خود راندن و دور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی